متن زیر، دریافتی است.


با همسرم توی اتوبوس نشسته بودیم. ردیف بغل ما تا آخر اتوبوس، پسرهای جوان نشسته بودند و جلوی ما، یه دختر و پسر جوان. مهم نبود با هم چه نسبتی دارند اما مهم بود که رفتارشون اصلا در شان محیط عمومی نبود.هر وقت رومو به سمت شوهرم می کردم، میدیدم که نگاه پسرهای ردیف کناری، کاملا به حرکات و رفتارهای اون دختر و پسره. به عنوان یک زن ، شرم می کردم. سرمو بردم پشت صندلی اونها و اروم بهشون گفتم: لطفا درست بشینید، رفتارتون شایسته محیط عمومی نیست!

دختر و پسر هر دو نگاه پر شماتتی بهم کردند و صاف نشستند اما این فقط چند دقیقه طول کشید
دیدم اگر دوباره چیزی نگم، حرمت نهی از منکر هم شکسته می شه. اینبار کمی بلند تر گفتم: لطفا درست بشینید.

پسر با صدای بلند و داد مانند گفت: زنمه خانم! چیکار داری؟

گفتم: من نگفتم زنت نیست!! گفتم درست بشینید! 

دختره گفت: به تو چه اصلا! فضولی مگه؟

منم محکم و صریح گفتم: به خدا قسم اگر درست نشینید، به پلیس راه که برسیم، تحویلتون می دم!

رنگ از روی هردوشون پرید و تا مقصد، مثل بچه های خوب نشستند.


پ.ن: این دو را از دست ندهید + و +