متن زیر، نظری در مورد مطلب تا کلانتری می باشد. نگاه موجود در این مطلب، در میان دیگر نظرات وبلاگ نیز قابل مشاهده است.


سلام خدمت خواهر محترم.

چند نکته در مورد نقل خاطره تان وجود دارد که به نظرم بر من واجب است که بگویم، و نمیگویم مگر به این دلیل که شما را متمایل به رعایت حق دیدم.

خواهر عزیز، امر به معروف و نهی از منکر دو جنبه دارد. یا شاید بهترش اینطور میشود که:

در حالت ایده آل با رفتار درست و بزرگوارانه یک انسان درست کار، فرد مرتکب متوجه شود و خودش خطای خود را اصلاح کند. میدانید حتماً شرایط این فریضه را. اثرگذاری و مفسده نداشتن و ... .

ولی نکته اینجاست که در جامعه ما به دلیل فراگیر شدن بعضی مسائل موضوع به حالت اورژانسی درآمده و همان است که رهبری میگویند تذکر لسانی دهید. بگویید و عبور کنید. با لحن بد هم نگویید.

شاید اولین اشتباه شما، این بود که در جواب به شما چه ربطی داره گفتید خدا بردوشم گذاشته و میخواستید قرآن را باز کنید. اگر آن فرد در جواب شما ده ها آیه ای می آورد که با همان یک رفتارتان به شما ثابت میکرد در لحظه نقض کردیدشان چه میخواستید بکنید؟ اصلاً جایگاه قرآن باز کردن چیست وقتی طرف حرف از گور خودش میزند و همه تبعاتی که پذیرفته آنها را.

در صورتی که اگر به قانون بودن و خواست حاکمیت(که به دلیل جمهوریت خواست اکثریت میشود) ارجاع میداد شاید منطقی تر بود. و کتاب خدا را چه به پلیس؟

راستش هضم این پست، و اینکه صاحب «مهتد» بدون هیچ نقدی آن را منتشر کرده، واقعاً برایم عجیب بود. یکی از دوستان میگفت به دلیل این مطلب «مهتد» را از لینک وبلاگم برداشتم چرا که کم کم دارد فضاسازی ای میکند که کم مفسده نیست.

امیدوارم این فضای «بیایید امر به معروف و نهی از منکر کنیم» وبلاگ، از تعقل و تدبر و فهم شرایط دور نکند افراد را. باعث نشود هدف و روح این فریضه را فراموش کنیم و فقط انجام داده باشیم.