متن زیر، برگرفته از وبلاگ اینجا هرچی بخوام مینویسم می باشد .


سوسن خانم! ابرو کمون! چشم عسلی...

صدای آهنگ اونقدر زیاد بود که انگار باعث شده بود هرکی از اون خیابون رد میشه به نظر در حال قر دادن بیاد!

داخل مغازه ی ویدئو کلوب شدم، آقاهه با خوشرویی اومد جلو.

گفتم: این سر و صدا چیه راه انداختین؟

ترسیده بود که ارشادی باشم [حتما به خاطر چادرم!]؛ مثل بچه کوچیکا گفت: من اولین باره اینو میذارم.

گفتم: من هر شب دارم ازینجا رد میشم، مدام از این نوع آهنگا میذارید.

گفت: مگه فقط منم؟ همه میذارن، الان برید همین میدون کرج ببینید چند تا مغازه ازین بدتر گذاشتن.

گفتم من به اونها کاری ندارم، فعلا دارم از شما می پرسم، این چه آهنگیه؟

گفت این مال ایران موزیکه، ایران موزیک که مال خودتونه!

گفتم ولی این آهنگی که من می شنوم مجاز نیست، تازه اگرم باشه مال این نیست که شما صداشو اینجوری تو خیابون پخش کنید...

چاره ای جز از رو رفتن ندید، خاموش کرد و معذرت خواهی.

 منم گفتم امیدوارم دیگه تکرار نشه، و بیرون اومدم...

 

اما متأسفانه سوسن خانم اولین و آخرین آهنگی نیست که پی در پی به بازار جوانان ایرانی می آیند و همه گیر می شوند.

پرسش من با نظر به سبکهای فعلی موسیقی رایج و محبوب بین جوانان این است که آیا ذائقه ی جوانان ما در رابطه با موسیقی عوض شده است؟ یا نه، سوالی اساسی تر: آیا اصولا ذائقه ی مشخصی برای جوانان هر اجتماع در مورد سبک موسیقی مورد علاقه وجود دارد؟ و اگر وجود دارد، چه کسی آن را تعیین می کنند؟

یعنی اول یک سری افراد تعیین می کنند چه موسیقی را به جامعه عرضه کنند یا نگاه می کنند جوانها چه موسیقی را می طلبند؟ اصلا مگر دامنه ی طلب و تقاضای جوانها چقدر است؟ آیا جوانها لزوما موسیقی های غیرارزشی را محبوب می پندارند یا موسیقی با متن و محتوای ارزشی هم می تواند باب و فراگیر شود؟ آیا می توان با ایجاد موج عرضه ی موسیقی ارزشی، موجی از تقاضا را هم ایجاد کرد؟؟؟

و آیا ظرفیت فرهنگی ما در باب موسیقی توان مقابله با رقبای غربی را دارد؟ آیا...


همچنین بخوانید +